*بعد أن طال عهد ألتعتیم الإعلامی المتعمد و احتکار الإعلام الحر من قبل السلطه الحاکمه راح الشاعر الأهوازی واقفاً على أبواب القنوات الفضائیه العراقیه یستجدی الظهور، لیبرز ما لدیه من طاقات أدبیه. و ذلک بعد ما أیقن بأن لا یوجد هناک متنفس له على أرض الوطن ألذی ولد فیه و کتب الشعر و الروایه من […]
گفته بود دوستِ فیلم سازوشاعرمان : “شاعر نیستم، تا مثلِ لورکا روی برگی از درخت بخوابم”.. اما نگفته بود شاعر خود را به مرگ هم می زند، وچنان هم خوب خودش را به مر گ می زند، که حتی سرِ بی کلاهِ مرگ را هم کلاه بگذارد، و داس اش را به اشتباه نه برفرازِ […]
آخ شیوا، آخ … آبی ِ دریا چه دارد که به چشمانت بگوید . من متوجه نبودم . فاطمه گفت دیدی چه چشمهای قشنگی دارد؟ رنگی است چیزی بین آبی و خاکستری . من فقط ناله هایت را می شنیدم و آن بویِ لعنتیِ بد که برمی خواست از تنت که مشخص است روزی می […]
از ماشین پیاده شدم با بسته ای نان در دست. طبق معمول دستی بالا می برم بدونِ نگاه به همراهانی که خداحافظ می گویند با بوق . در خیالم اما هی تصویر می آید پشتِ تصویر، نگاتیوهایِ سیاه و سفید و رنگی ، خاطره پشتِ خاطره ، آدم هایِ مرده، آدم هایِ زنده، زنِ زیبایِ […]
خسته ام خیلی . صبح علی الطلوع بیدار شدم . دکمه ی کتری برقی و اولین تماس . قیمت حمل می خواست، عرض کردم و کمی توضیحات اما طبق معمول با ناامیدی . کار به کسی واگذار می شود که پورسانت بیشتری بدهد یا وصل باشد به همین سادگی . وصل باش تا به وصال […]
*برای سیدهادی آلبوشوکه / دغدغهمندی با روحِ لطیف* ✍️قاسم منصور آلکثیر سیگار، خنده، شعر، جوک، قهقه و موسیقی همیشه همراهِ سید بود. سید از زمانهی خودش جلوتر بود. با این حال معاشرتِ خاصی با همهی اطیاف و جریانات فکری و حتی در گعدههای عشایر حضور داشت. این خصوصیتش، او را با بسیاری متمایز میکرد. درکِ […]